با آنکه کوچینگ ممکن است ریشه در روان شناسی مثبت گرا داشته باشد اما بنا نیست با روش های درمانی اشتباه گرفته شود. یک مشاور برای درمان مخاطب به گذشته او برمیگردد و تمرکز اش بر روی احساسات مخاطب است در حالیکه در کوچینگ نگاه ما به آینده و تشویق مراجع در جهت حرکت رو به جلو است. در کوچینگ، عموما راه حل ها و راهکار ها از درون مراجع با ابزار هائی همچون گوش شنوا،حضور، کنجکاوی و سوالات عمیق کشف و مورد استفاده مراجع قرار می گیرد و این یکی از تفاوت های عمده بین مقوله ی مشاوره و کوچینگ می باشد. در حوزه های درمانی (روان درمانگر) نیز شخص روان درمانگر با یک شخص ناتوان و به منظور معالجه با وی کار میکند ولی در کوچینگ ما بر این اعتقاد هستیم که فرد خود، موجودی تواناست و ما موظف به شکوفایی و ایجاد باور مراجع نسبت به توانمندی هایش هستیم. در حوزه ی روان شناسی نیز تفاوت عمده ای با حوزه کوچینگ وجود دارد و آن این است که عموما روان شناس نگاه دستوری و سلسله مراتبی به مراجع خود دارد و با این روش سعی در حل مسائل و معضلات مراجع با تمرکز بر گذشته دارد. و این در حالیست که در کوچینگ، کوچ و مراجع در مسیری که مرتبط با حال و آینده است همراهی میکنند. در خصوص تفاوت میان کوچینگ و منتورینگ میتوان اینگونه بیان کرد که، در منتورینگ شخص، با تجربه و اعتبار خود در یک حوزه در تلاش برای انتقال تجربه و دانش خود به مراجع می باشد و این در حالیست که کوچ غالبا در کنار مراجع حرکت می کند و تمرکز در این مسیر بر روی باور ها و راهنمایی های درونی مراجع استوار است.